انگار بر سراسر اين بازي تماشاچيِ بيكاري بود و بس
فقط بود، فقط بود
و شتابش در نقس سردِ روزها، چلهاي بود كه هرگز نميگذشت
شتابش براي رسيدن به مرگ
و
شتابش براي فراموشي.
ارسال یک نظر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر