معلق در هواي زيارت
كنار قبور، در هواي پر از گلاب
مردهگان ساليانم را فراموش ميكردم
در كنارهي دريايي سرشار از كوبشِ موجهای قلبي وحشي
تسلاي من نه گريه كه نگاه به بادبادكِ زودگذري بود كه سايهاش
به شتاب
از قبرِ كناري ميگذشت.
ارسال یک نظر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر