امروز 16 آذر است و در دوره کردن مدام این سالها گذارم به اکنون می رسد. امروز روز من است، روز خاموش دانشجوست، در ایرنا، ایلنا و ایسنا( خبرگزاری دانشجویان ایران)می گردم تا شاید کسی به این خیل عظیم سرکاررفته تبریکی، شادباشی بگوید یا اعتنایی چیزی ببینم، دریغ از یک خبر یا گزارش.
این سکوت معنادار ( همیشه سکوتها معنادار بوده)، رسانههای قدرت، چه پیامی را حمل می کند؟ ناچیزشمردن بیانیههای دانشجویان یا تلقین بینتیجه بودن اعتراضات دانشجویی یا تظاهر به اینکه با 3 میلیون و 900 هزارنفر، هنوز دانشجویان جایگاهی ندارند؟
دانشجویان به دلیل کمتر درگیر بودن یا درگیر نشدن در چرخهی هر روزهی تلاش و صرف وقت برای معیشت و نداشتن موقعیت کاری و بالطبع بی هراسی از دست دادن آن و با تکیه بر جوانی و جسارت،راحت تر از بقیه – برای نمونه کارمندان- دل به دریا میزنند و حقوقشان را مطالبه میکنند.
آمار تعداد دانشجویان دربند، تعلیقی، محروم از تحصیل، ستارهدار و اخراجی در دست نیست و همهی این اهرمها برای ساکت نگهداشتن صدایی است که مسئولان ارشد حاکمیت و دانشگاه مدتها قبل با مطرح کردن کمبود شور و نشاط سیاسی در دانشگاه ،از نبود آن اظهار نارضایتی میکردند که البته با پر و بال دادن به بسیج دانشجویی سعی در ایجادش کردند.
از بسیج گفتم، امروز که از میدان هفت تیر میگذرم، هنوز بیلبوردهای هفته بسیج (مربوط به هفته اول آذر) را نکندهاند و خوب هیچ پلاکاردی هم برای گرامیداشت یا لعن روز دانشجو نصب نشده است. این راهم اضافه کنم که در خلال سال گذشته، در دانشجویان بیتفاوتی به درس و اتفاقات سیاسی را کم و بیش میشد دید، ولی این ایدهی حاکمان که کلن: اصلن برای روز دانشجو، جذاب بود برای من بیشتر از حیث سراغ کردن قدرت برهنه ای از همان نوع که در خیابانهای شهر با حضور وسیع نیروهای امنیتی احساس میشود.