۱۳۸۹ آذر ۱۷, چهارشنبه

در پاگرد

در پاگرد نفسی تازه می کنم
راه های رفته دیگر انگارحرفی برای گفتن ندارند
و هر بار که می گذرم
فقط باری به بار خاطره‏ها اضافه می‏شود.

در کمرکشِ کورراه
واژگان خسته را می بینم که نشسته‏اند
و رویاهایم هم همین طور
بی چاق کردن سلامی از کنارشان رد می شوم
سرد.

در پاگردِ روز نفسی تازه می کنم
چرا که دیگر بر نگردد شاید
هوا به این شش ها.

۱ نظر:

mohammad گفت...

این فصلی دیگرست که گرمایش از درون درک زیبایی را زیباتر می کند ...!!!!

بالاخره اومدی !!!