...و شورِ تنگستنِ شعلهورِ زيستن
كه خاكستر شود نوراًش و فرو رود در اندوهِ تالابِ انزلي
درويشِ درد به سماع درميآيد.
ِو شور بی تاب شعله ی شعرواره هایت که هرگز خاموشی نمی گراید و در ازدحام نفس گیر روزمرگی ها و گرمای خفقان ، چون نسیم خنکی به فریادم می رسد
ارسال یک نظر
۱ نظر:
ِو شور بی تاب شعله ی شعرواره هایت که هرگز خاموشی نمی گراید و در ازدحام نفس گیر روزمرگی ها و گرمای خفقان ، چون نسیم خنکی به فریادم می رسد
ارسال یک نظر