۱۳۸۷ شهریور ۱۹, سه‌شنبه

ديواره

زنده‌گی چه‌قدر بازی دارد پسرم

- می‌دانم

- در زنده‌گی چه‌قدر درخت می‌روید ،پدر؟

اگر گیتارها از خیابان بگذرند

اگر ترانه‌ها از می‌خانه‌ها سرریز شوند

اگر سدها نترکند از دل‌تنگی

اگر سرناها ننوازند به مویه

اگر رقص سه‌پا

اگر زندان سکندر...

- فرزند‌، اگر فرشته‌ها راحت‌ام بگذارند

بار دیگر از تختِ سلیمان به زیر می‌آیيم

از گرده‌ی آلمان‌ها با هم می‌گذریم

بادِ پيچان از گردنه‌ی چاکو مي‌گذرد

و مه‌ از دره‌ی سه‌هزار بالا مي‌آيد

- این تابلوهای گم شده را می‌بینی فرزند

این راه‌های بی‌سوار؟

از ديواره‌هاي شبنم

از چاله‌هاي آفتاب صدايت را نمي‌شنوم

آنژيويِ عشق مگر ...

۱ نظر:

ناشناس گفت...

این سبزی بی نهایت سرچشمه اش کجاست روح بزرگ کلاردشت ...
داودی