۱۳۸۷ خرداد ۲۳, پنجشنبه

غمین دلبرکان

کشتیِ ما در کارتاخنا پهلو گرفت

پهلوی تو نبود کنار ام

کشتی بر بسترِ سرامیک اتاق ام

سُر می خورَد و دیگر پیش نمی رود.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

از تكرار اين كلام كه همواره شعرهات زيباست لذتي بكر بهم دست ميده و شوري زيباتر ...
زيبا بود