۱۳۸۷ تیر ۵, چهارشنبه

نشانه

از زبان ترانه‌ها

بسيار با هم سخن گفتيم

عاشقانه، منعطف، منكسر در جام دوستي و دوري


در ذهنِ ترانه‌ها

قرن‌ها از پي هم مي‌دويدند و

پدران منكسر در سياه‌چاله‌ي تاريخ و

مادران منعطف بر گرد سور فاتحان و

عاشقان خم شده بر نقشِ خاموشِ قلمدان

با ماسيده بوسه‌هاي مچاله‌شان بر دهان.

۶ نظر:

ناشناس گفت...

خيلي زيبا نوشتي . دنيايي از احساساتِ سال‌ها به قلبم هجوم آورد. تلخي ها و لذت هايي كه از ترانه ها گرفتم و تصاويري كه ازخواندن خيلي هاشان در ذهن‌ام حك شده.

گاه فكر مي‌كنم اگر اين‌ها نبودند.. اگر شعر ،ادبيات، موسيقي ، سينما و..... نبود چگونه تاب مي‌آورديم اين بارِ‌هستي را


پ ي ا م

ناشناس گفت...

و خنکای مرهمی بر شعله ی زخمی ...
زیبا زیبا زیبا بود
داودی

یوگی بدون گورو گفت...

شهرام جان بسیار زیبا بود. مدتها این چنین اشک مجالم را نبریده بود.

Ba in hame گفت...

ممنونم . و اميداوارم كه فرصتي دست دهد تا بتوانيم با اين همه خوشي ‌ها كه برشمردي - و همه هم دم دست‌اند و ما دستي نداريم كه به سويشان دراز كنيم- اندكي از آن باري كه گفتي و در آخرين پست‌ات نمايان‌تر بودhttp://khabeaghaghia.blogspot.com/2008/06/blog-post.html
را بتوانيم زندگي كنيم.

Ba in hame گفت...

سپاس امين جان، از لطفي كه داري. خيلي جملات با حس و احساس‌ات آدم را جوزده مي‌كند:) خوش‌حال‌ام از اين‌كه اين نوشته با تو ارتباط برقرار كرده

Ba in hame گفت...

ممنون محمد جان،
دست از حافظ بشوي كمي وز حافظ خوش كلام ما بگو دمي
:)