۱۳۸۹ بهمن ۲۳, شنبه

کبوتر سیاه روی پل

تو در نيلي آسمان جولان مي‌دهي
من روي پل سيدخندان در بند ترافيك‌ام
تو نه سيگار مي‌كشي و نه راي مي‌دهي
من هم سيگاري نيستم اما چاقوي واژه‌ها
سخت بر تنم مي‌نشيند
تو در آبي و در نيلي جولان مي‌دهي
و من در ميان لجن نوشابه‌ باز مي‌کنم.

نه تو از مصر چیز شنیده‏ای و نه من چیزی به تو می‏گویم
بگذار تا در ندانسته‏گی جفت سفیدی انتخاب کنی:
او نماد آزادی باشد
و تو تسکین تنهایی ناتمام جان لنون بمانی
پرواز کن تا حسرت بدل نمانی
هر چند با هر اوجت دلی به حسرت می‏سپاری
پرواز کن که قرار است همه بمیرند

هیچ نظری موجود نیست: