تو در نيلي آسمان جولان ميدهي
من روي پل سيدخندان در بند ترافيكام
تو نه سيگار ميكشي و نه راي ميدهي
من هم سيگاري نيستم اما چاقوي واژهها
سخت بر تنم مينشيند
تو در آبي و در نيلي جولان ميدهي
و من در ميان لجن نوشابه باز ميکنم.
نه تو از مصر چیز شنیدهای و نه من چیزی به تو میگویم
بگذار تا در ندانستهگی جفت سفیدی انتخاب کنی:
او نماد آزادی باشد
و تو تسکین تنهایی ناتمام جان لنون بمانی
پرواز کن تا حسرت بدل نمانی
هر چند با هر اوجت دلی به حسرت میسپاری
پرواز کن که قرار است همه بمیرند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر