بم بم بمضربه به کلاویهتک نُتِ مقدر فرود آمده؟بم بــــــــــــمنُت ندانسته به هندسهيِ مسطحِ این آبشار مینگرم که پریشان از قامت انگشتانات فرو می ریزدزخمههای سیاه و سرخگوناز خَمِ جادهای سپیدپوش.
هرگز نميدانيم كه مي رويم / وقتي روانه ايم / در به شوخي مي بنديم / سرنوشت در پي ما ميآيد و كلون در را مي اندازد / و ما را ديگر ديداري نيست
ارسال یک نظر
۱ نظر:
هرگز نميدانيم كه مي رويم / وقتي روانه ايم / در به شوخي مي بنديم / سرنوشت در پي ما ميآيد و كلون در را مي اندازد / و ما را ديگر ديداري نيست
ارسال یک نظر