۱۳۸۶ مرداد ۲۳, سه‌شنبه

مه‌ريز

با صداي‌ش ، از دوردستِ قرون گويي، مي‌آيد.

با تماميت درد و خش و

خشم صد هزار مرد مرده

با تمامي نامرادي

ناكامي

و عشق.

با تنفس واپسين

گويي

با سفري به اعماق جان و كاونده‌ي رمزآلودترين واژه‌هاي ناگفته

در قالب موزيك

در قالب ناي و نفس

خاموش مانده كنون

در قالب سرد قفس اين قفس ...

هیچ نظری موجود نیست: