رگِِ قهوههايِ ميزاَم امروز بيزار ز خطكشِ نگاهاَم انگار
عكسي كه گذاشتي ياد آندو را برايم زنده كرد. پيرزن و پيرمرد روستاي اطراف دامغان كه ساعتي ميهمان تنهاييشان بوديم و ماست شيرين سفره سفيد مهربانيشان ،
ارسال یک نظر
۱ نظر:
عكسي كه گذاشتي ياد آندو را برايم زنده كرد. پيرزن و پيرمرد روستاي اطراف دامغان كه ساعتي ميهمان تنهاييشان بوديم و ماست شيرين سفره سفيد مهربانيشان ،
ارسال یک نظر