۱۳۸۶ مهر ۲۸, شنبه

ترانه

۲ نظر:

chista گفت...

عكس‌ات به تنهايي ترانه‌اي زيباست. سرشار از زندگي و نشاط .

ناشناس گفت...

اول بايد يه قفس كشيد با در واز
بعد يه چيز خوشگل كشيد
يه چيز ساده ،‌يه چيز ملوس
يه چيز به درد بخورواسه پرنده
بعد بايد پرده رو برد گذاشت
پاي يه درخت
توباغي ، بيشه اي ، جنگلي، چيزي
اونوخ پشت يه درخت قايم شد
بي صدا در آوردني
بي جم خوردني...
گاه پرنده زود مي آد
اما ممكن هم هست كه سال هاي
سال بگذره
و تصميمشو بگيره
نبايد سر خورد
يايد حوصله كرد و اگه لازم باشه
صبر نشون داد
دير يا زود اومدن پرنده
دخلي به خوب و بد پرده نداره
وقتي پرنده اومد - البته اگه بياد
بايد نفسو تو سينه حبس كرد و
سر صبر گذاشت پرنده بره تو قفس
اون كه تو رفت
در قفسوآروم با نوك قلم مو
بست و
بعدش
ميله هاي قفسو از دم دونه به دونه
پاك كرد و خيلي هم مواظب بود كه
قلم مو به هيچ كدوم از پراي پرنده نگيره
بعدش بايد درختو كشيد و
خوشگل ترين شاخه شو واسه پرنده
انتخاب كرد
بايد سبز برگا و خنكي باد و
غبار آفتاب و
هياهوي جونوراي علف تو
هرم تابستونم كشيدو
اونوخ بايدحوصله كرد تا
پرنده تصميم به خوندن بگيره
اگه پرنده نخوند
نشونه ي بديه
نشونه ي اينه كه پرده بده
اما اگه خوند نشونه ي خوبيه
نشونه ي اينه كه مي تونين
امضاش كنين
********
پس خيلي با ملاحظه
يكي از پراي پرنده رو مي كنين
و
اسمتونو يه گوشه پرده
مي نويسين
ژاك پره ور-ترجمه شاملو

به رنگ مه