۱۳۸۶ آذر ۱۸, یکشنبه

صبوحي


صبح‌هايي كه ماشين نمي‌آورم -و به تو فكر نمي‌كنم-، دست‌مايه‌هاي فكرِ خواب‌آلوده‌‌ام را ديگر ره‌گُذرانِ خواب‌آلود مي‌سازند و راننده‌گان تاكسي؛ با جيغِ ترمز و بوقِ ممتد و فحشِ اول وقت‌شان، تا صبح را به خوبي آغاز ‌كنم.

هیچ نظری موجود نیست: