در خوابهايِ آرامِ ابر دوپاره، از زين به زير ميافتد با كلاه و تبرزيناش شيخ ماديان. با مردمك تنگش بيحوصله ميخواند: دلبَرَكانِ غمگين. روسپيِ فصل و ماه، جادويِ خُرد شده در نورِ سرخ- خاكستريِ پاييز.
ارسال یک نظر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر