۱۳۸۶ دی ۲, یکشنبه

رها


مترويي كه در آن‌ام، به سمت شمال حركت مي‌كند.
در ايست‌گاهِ بينِ راه، دختري خلافِ جهتِ حركت‌ام، مي‌گذرد با چتري گشاده بر سر به رنگِ صورتي و مقنعه‌اي مشكي.
تا مترو بگذرد، در چشمِ هم‌سفرِ پهلويي‌ام، نخي را مي‌بينم كه تا غايتِ زمان براي بازبينيِ دوباره‌يِ اين نما، كشيده شده است.

هیچ نظری موجود نیست: