۱۳۸۶ آذر ۲۱, چهارشنبه



از قطره‌اي كه در سراشيبِ‌ يك روزِ آذر،‌ روز به پايان مي‌برد؛ پرسان، سراغ كارتَن را مي‌گيرم: با خنده‌ي پيش از آفتاب‌َ‌ش، نشان‌اَم مي‌دهد: تار بي‌صدايي كه بر دست دارد و بر پا نيز، خاموش كَندي.

هیچ نظری موجود نیست: