قایق ها در باد
به سوی ِ پرندهای که ذهنِ مشوشِ آب را پارو زده است
قایق در امتدادِ رودی که آیندهی مردهگان را به دریا می بَرَد
قایق در مسیرِ جدال من با مرگ
در مسيرِ آبراههيِ گامهايت
در امتدادِ نيلوفرانهي چشمانات
کافی و سیگار
و باز
و كو مشروبی که بغلتاند سنگینیِ سنگها را در پلکِ چشمهی خوناَم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر