۱۳۸۶ بهمن ۱, دوشنبه

نمايش

در چله‌خانه، ميانِ پود و ابريشمِ ابرها

خواجه شمس‌الدين خیام

با هفت خطِ رنگين كمانِ جام

در بست

تا شراب دوباره كي بگيراند

ماهِ نخشب را تا‌ بخوابد بر بتِ تاك

خاموش

و

سياوش، آرش‌اش را تا بخواند

خسرو يِ هفت جامِ دربدر، آوايِ غم‌ناكِ دست‌‌اَش را باز بخواند:

بايد،
كه چون خزر...

٭٭٭

در چله‌خانه

هفته‌ها مي‌گذرد

و ساعدي

نشسته بر صندليِ هلندي

از نو، سيگاري مي‌گيراند.

هیچ نظری موجود نیست: