۱۳۸۶ شهریور ۲۷, سه‌شنبه

و

غرقه‌ي شراب

غرقِ عَرَق

بيرونِ صدا و واهمه

بيرونِ زمان

ميانِ ساسان و اشكانيان/كسي تلخه غمي را زمزمه مي‌كند بي‌صدايي ، آوايي ، نوشته‌اي

و بر ميزِ روبه‌روي‌ات / يك شمع و يك كاسه از كالباس و ماست

مجنونِ لحظات، مفتونِ اميد و طعمِ گسِ خاك‌اش.